روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند، شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و داخل مسجد شد و به نمازایستاد، چون مرحوم کاشی خیلی مؤدّب وضو میگرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا میآورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن فرد نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود و هنگام خروج با ایشان رو به رو شد، مرحوم کاشی پرسیدند :
– مرحوم آخوند: چه کاری انجام دادی!؟
-گفت : هیچی،
– مرحوم آخوند: تو هیچ کار نمیکردی!؟
– نه!
-مرحوم آخوند: مگر نماز نمیخواندی!؟
-نه!
– مرحوم آخوند : من خودم دیدم داشتی نماز میخواندی.
-نه آقا اشتباه دیدی!
– مرحوم آخوند: پس چه کار میکردی!؟
– آن شخص یک جمله گفت که تأثیر عجیبی بر مرحوم آخوند کاشی گذاشت.
گفت : فقط آمده بودم بگویم خدایا من یاغی نیستم و بیاد شما هستم، همین…
این جمله در مرحوم آخوند خیلی تأثیر گذاشت، بطوریکه تا مدّت ها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند،
ایشان با حال خاصی میفرمود: من یاغی نیستم، خدایا من و دوستانم یاغی نیستیم! بنده ایم و اگر اشتباهی کردیم به لحاظ جهل بوده، لطفا همین جمله را از ما قبول کن
گوینده: مریم فاتح اصل
دیدگاهی ثبت نشده!!!